ازعشق بالاتر، دوستی است.
و از دوستی بالاتر ، فهمیدن است.
به عشق کسی نیاز ندارم.
به دوستی کسی نیاز ندارم.
نیازمند کسی هستم که مرا بفهمد.
مرا با همه بدی هایم. مرا با همه دارم ها و ندارم هایم.
مرا آنگونه که هستم بفهمد.
گریه ،حتی امان نمی دهد تا .....
بگذریم. حرف بسیار دارم.
سکوت ،
مرا بیشتر می فهمد تا حرف.
سکوت می کنم.
اینها که می نگارم ،شرح دلتنگی های من است .
نه شرح دلسنگی های دوستان.
هرگز خشم نکرده ام.
می خواهم مثل خودم باشم.
نمی خواهم کسی باشم ،که کسی یا از من خوشش بیاید، یا تعریف و تمجید مرا بکند.
من به تحسین کسی نیاز ندارم.
دلم می خواهد کسی ، بودنم را، آنگونه که هستم تحقیر نکند.
بغضی سنگین سینه ام را می فشارد.نای گفتن را از من می گیرد.
هوای درونم دلتنگ است .
دلتنگ. آنچنان دلتنگم که می خوام فقط سکوت کنم. سکوت.
سکوت.
سکوت.......
گاهی وقتها سکوت همه چیز است.
گفته ها سیاهی دفترند .
باید از بیرون دادن آنها پرهیز کرد.
سکوت، سپیدی درون وحاشیه دفتراست. که نه چشم را می آزارد .
نه خاطر کسی را مکدر می کند.
دوست خوب کسی است که سپید های دفتردوستی ات را بخواند ،
نه آنکه دائم سیاهی هایش را برایت ورق بزند.
هرچیزی اگردرجای خودش نباشد بد است.
چه سکوت باشد، چه حرف.
گاه ، حرف بد است. گاه سکوت. باید جایش را فهمید.
و کسی که می فهمد ، هم برای روزهای همصحبتی ، همدم خوبی است.
هم برای روزهای دلتنگی .که فرونپاشی .
که زیردست و پای این و آن لگد مال سوء تفاهم ها نشوی.
جایش را نمی دانم که درست انتخاب کرده ام یا نه.
اما همین
جا سکوت می کنم.
ازهمین نقطه، در پایان همین سطر.
:: موضوعات مرتبط:
تنهایی ,
,
:: برچسبها:
,
,
,
,
کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب ديدم...
هيچ کس هيچ نگفت غصه ام را نشنيد...
از خودم می پرسم آيا ارزش قلب من از شيشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست اما، هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا ؟