باش امشب را ... نرو ... من داستان دارم برایت
قصه که نه ...آسمان و ریسمان دارم برایت
جنس بنجل تا بخواهی توی این آشفته بازار
جان و ای جانی اگر نه نصفه جان دارم برایت
گول ارزانی نخور یا کادو پیچ آن چنانی
بهترینش را بیا من رایگان دارم برایت
بنده ی یک لا قبا سرویس الماسش کجا بود
قرص ماهی ... بقچه ای هم آسمان دارم برایت
فکر کردی چی ؟ که ما قاقیم و چیزی بارمان نیست؟
گر تو خورشیدی خودم یک سایبان دارم برایت
هر چه می خواهی بگو ...حق با تو ...من حرفی ندارم
ساکتم اما به وقتش هم زبان دارم برایت
دور دور تو ست حالا هی بتاز و هی بتاز
من تماشا می کنم اما بدان دارم برایت